ارمیاجونمارمیاجونم، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

ღپسرمღ دنیای من

ارمیادنیای من است...

ارمیاجووون پسرم هرروز داری بزرگ میشی ومن بیشترتورادرآغوشم میگیرم چون وجودتو شادی ونشاط بخشیدنه تنهابه خونمون بلکه به دنیام ...خدایاتنهاخواسته ای که ازت دارم کوچولوهافرشته های معصوموبرامامان وباباشون حفظشون کن...الهی آمین ...
14 آذر 1394

ارمیاشکمو...

پسرنازم دیشب خونه باباجون رفتیم...میوه هاروجلوت گذاشتیم میخواستی بخوری یکم بهت اناردادم...ولی بازم گریه میکردی انارمیخواستی...قربون پسرشکموم بشم ...که عاااشق میوه هست مخصوصاانار... ...
9 آذر 1394

ارمیادلیل زنده بودنم...

پسرنازم سلام...سلام به توزیباترین هستی من سلام به توکه دنیاموساختی سلام به توکه قلب منوروشن کردی...سلام به توکه دلیل آرزوهامی...سلام به توکه آرام جانمی...پسرنازم خیلی دوست دارم...اینم عکسای عشقممم که ارام جانمه دلیله زنده بودنمه دوست دارم ...
9 آذر 1394

نفسم...

سلام پسرنازم امیدمن تمام هستی من...شاهزاده کوچولوی من...توووووتمام وجودمنی وقتی مهمون غریبه ای واردخونه میشه شاهزاده من میزنه زیرگریه...پسرم روز به روز داری بزرگ میشی...ومن بزرگ شدنت رامیبینم...عشقم دوست دارم توتمام رویای منی زندگی من عمرم قلبم نفسم تمام وجودم دوست دارممممممم شاهزاده کوچولوی من...كنار تو انگار جهان منو رعايت ميكنه...براى آرامش همين حضور كفايت ميكنه...حضور تو مسبب نفيس ترين خاطره هاس...روزى كه بى تو سر بشه براى من بى محتواس...پسرم تو براى من قشنگترين هديه ى خدايى... ...
8 آذر 1394

شاهزاده ی من...

پسرم ببخشیددیربه دیرمیام به وبت سرمیزنم زندگی من هرروزشیرین ترمیشی توتمام دنیای منی پسرکم عاشقتم توزندگی منی چراغ خونمون الان خنده های بلندمیکنی...اقاجون وقتی باهات حرف میزنه میخندی ...خنده هایت رابی نهایت دوست دارم...وقتی واردخونه یکی میشیم خیلی دوروبرتونگاه میکنی برات آشنانیس قربونت بشم که تفاوتواحساس میکنی عشقممممممممم... ...
5 آذر 1394

عشقم...

کیستی تو؟؟؟؟ ای بهترین داشته ام!!! لذت بودنت را قدر دانم....شکر که هستی.... همدلی کردی با دل من... همدلت هستم تا بی نهایت....توبهترینی پسرم تودنیای منی عشق من نفسم زندگیم...دردونه مامان پسری دونه من عشقمممممممم عاشقتمممممم توپسرمنی ...خدایاازت ممنون که اینجورشاهزاده ای به من دادی ... ...
4 آذر 1394

عشق من ارمیا...

دوستت دارم اما نه به اندازه ی بارون چون یه روز بند میاد دوستت دارم اما نه به اندازه ی برف چون یه روز آب می شه دوستت دارم اما نه به اندازه ی گل چون یه روز پژمرده می شه دوستت دارم به اندازه ی یه دنیا چون هیچ وقت تموم نمی شه***چشمانت را برای زندگی می خواهم اسمت را برای دلخوشی می خوانم دلت را برای عاشقی می خواهم صدایت را برای شادابی می شنوم دستت را برای نوازش می خواهم پایت را برای همراهی می خواهم عطرت را برای مستی می بویم خیالت را برای پرواز می خواهم خودت را نیز برای پرستش میخواهم حالا با تمام وجودم میگویم دوستت دارم….***هر وقت خواستی بدونی چند تا دوستت دارم انگشت بذار رو نبضت اون موقع می بینی دوست داشتنم تمومی نداره... ...
4 آذر 1394

واکسن4ماهگی...

ارمیاجونم واکسن 4ماهگیشم زد...ولی خیلی گریه کردپسرم زندگیم...من طاقت دیدن اشکاتوندارم اشک توچشمام جمع شد...خیلی گریه کردی 2تاواکسن بوددردبیشتری داشت تا3روززیادپاهاتوتکون نمیدادی دردداشتی پسرم توچراغ خونمونی قلب منی... بزرگ شدی شیشه شیرتم خودت میگیری ومیخوری... ...
4 آذر 1394

آتلیه...

پسرنازموسه تاچهارروزقبل ازواکسن چهارماهگی بردمش آتلیه...پسرم پایه عکس گرفتن بودوباخانوم اتلیه میخندیدی...یک عکستم باخاله گرفتی ویک عکسم براخونه آقاجون گرفتیم دعوت آقاجون وچندتاهم برای خونمون...پسرم روزبه روزداری بزرگ میشی...درقلب من حدومرزی برای دوست داشتن تونیست...عکسات حاضربشه میزارم... تاکی حاضربشه؟؟؟؟؟ ...
4 آذر 1394